گزارش لحظه به لحظه و اختصاصی از اولین کنسرت خیریه ی بنیامین
نوشته شده به وسیله ی موبایل باز در تاریخ 88/2/27:: 4:29 صبح
گزارش لحظه به لحظه از اولین کنسرت خیریه ی بنیامین
آهنگ دوباره...؟!!
گزارش و عکس:
.:: مهسا خواجه دهی ::.
گزارش و عکس:
.:: مهسا خواجه دهی ::.
مصائب حضور!
ساعت هفت بود که با یه آدرس نصفه نیمه برای دیدن کنسرت خیریه بنیامین راهی شدیم... آدرسی که در دست داشتیم این بود: شهرک غرب- بلوار فردوس- مدرسه ی استثنائی ها.... بعد از کلی ترافیک و معطلی، وقتی رسیدیم شهرک غرب، دیدیم اصلا بلوار فردوس نامی آنجا وجود ندارد! بماند که با چه مکافاتی از اداره ی مدارس کودکان استثنائی، آدرس و نام مدرسه را گیر آوردیم و بماند که راننده ی آژانس چقدر غر زد که چرا آدرس درست ندارید؟!! به هر حال! با هر سختی بود مدرسه ی «ساریخانی» را پیدا کردیم و ساعت یک ربع به 9 رسیدیم...
از همان ابتدا مدیر مدرسه جلویمان را گرفت که این برنامه برای عموم نیست و شما حق حضور ندارید! با کلی التماس و خواهش سرانجام مدیر را راضی کردیم که گوشه ای از سالن و ایستاده برنامه را ببینیم...
مقدمات برنامه
از همان حدودای ساعت 9 بود که یکسری ماشین پراید و پژو وسایل موسیقی و فیلمبرداری را به مدرسه آوردند و صدابردارها مشغول کار شدند. «علی منصوری» همان بازیگر نقش «نیما» (اگر اشتباه نکنم!) در سریال خط قرمز هم به عنوان نوازنده ی کیبورد بنیامین را همراهی می کرد.
بچه های بی خبر، اولیای بی خبر تر!!
ساعت 9:30 شد ولی خبری از بنیامین نبود. داخل راهروی مدرسه کنار چند تن از اولیا نشسته بودیم. چیزی که خیلی تعجب برانگیز بود تعداد کم اولیا بود! مطمئن بودم که کسی نمی دانست بنیامین آن روز برنامه دارد وگرنه...! سر صحبت را با یکی از اولیا باز کردیم و متوجه شدیم که حدسمان کاملا درست بوده است! هیچ کس از حضور بنیامین در مدرسه باخبر نبود! به جز ما چند نفر دیگر هم برای دیدن بنیامین آمده بودند. آنها هم مثل خود ما اواخر شب گذشته این خبر را از سایت «موسیقی ما» فهمیده بودند.
بنیامین آمد!
ساعت، 10 دقیقه به 10 بود که درهای مدرسه باز شد ، ماشین بنز محسن رجب پور وارد شد و کنار دیوار پارک کرد. بنیامین هم داخل ماشین رجب پور بود. مدتی بعد هر دو پیاده شدند و به سمت دفتر مدیر مدرسه رفتند. ما هم که جلوی در بودیم یک سلام و علیک کوتاه با بنیامین داشتیم... آنجا بود که اولیا فهمیدند امروز در مدرسه ی «ساریخانی» چه خبر است! خیلی هایشان ابراز تاسف می کردند که اگر زودتر فهمیده بودند دخترانشان را هم می آوردند! به هر حال، حتما محسن رجب پور هم همین بازخوردها را پیش بینی کرده بود که همه چیز را «سکرت» نگه داشته بود!
همه به سوی سالن اجتماعات
درهای سالن اجتماعات مدرسه باز شد و همه ی بچه ها یکی یکی وارد شدند. ما هم که قرار بود ایستاده برنامه را ببینیم منتظر ماندیم تا همه جا به جا شوند و در نهایت دقیقا سه صندلی به تعداد ما خالی ماند تا ما هم با خیال راحت برنامه را دنبال کنیم!
فیلمبرداری و عکس برداری ممنوع!
از همان ابتدا آب پاکی را روی دستمان ریختند و دوربین هایمان را توقیف کردند. اواسط برنامه با گوشی هایمان چند تا عکس انداختیم ولی مدیر مدرسه گوشی هایمان را هم گرفت تا با خیال راحت و بدون استرس عکاسی برنامه را دنبال کنیم!
دکلمه ی مجید
یکی از بچه ها به اسم «مجید» ابتدای برنامه به روی سن که بسیار زیبا تزئین شده بود رفت و دکلمه ای به مناسبت هفته ی معلم خواند. آخر دکلمه اش هم گفت: برای سلامتی آقا بنیامین صلوات! مدیر مدرسه هم با تشکر از حضور بنیامین و همکارانش هفته ی معلم را تبریک گفت و اقدام مجید را کلیدی برای موفقیت های بیشتر بنیامین دانست. براستی چه چیزی ارزشمندتر از این که کودکی از ته دل برای سلامتی ات دعا کند؟ چه چیزی با ارزش تر از لبخندی که به بهانه ی «تو» روی لب های کودکانی نقش ببندد؛ که دنیایشان بسیار بسیار زیباتر و صادقانه تر از دنیای من و توست... مدیر مدرسه حرف درستی زد. او گفت امروز بنیامین، بهشت را برای خودش خرید و موفقیت های آینده اش را تضمین کرد...ما هم ایمان داریم که خداوند چنین کارهای بزرگی را نادیده نمی گیرد.
بنیامین روی صحنه!
بعد از دکلمه ی مجبد، تعدادی از بچه ها سرود «ای ایران» را اجرا کردند و در نهایت هم نوبت به بنیامین رسید که روی صحنه برود. او بسیار ماهرانه با کودکان ارتباط برقرار کرد و همه ی بچه ها دوستش داشتند. وقتی روی صحنه رفت، خطاب به جمعیت حاضر در سالن گفت: اول بگید ببینم چند نفرتون آلبوم 88 رو گوش کردید؟ و همه ی بچه ها دستانشان را بالا بردند. بنیامین هم با طنازی خاص خودش گفت: راستشو بگیدا...! بنیامین روی صحنه برای آهنگ اول «دنیا دیگه مثل تو نداره» را انتخاب کرده بود. رو به بچه ها گفت: همه تون «دنیا دیگه مثل تو نداره» رو حفظید دیگه؟ پس همتون باید به من کمک کنید و همرا ه من بخونید. وقتی از بچه ها تائیدیه گرفت اولین آهنگ را اجرا کرد و با استقبال عجیبی روبرو شد. بیشتر بچه ها همراه با بنیامین ترانه را فریاد می زدند! انگار نه انگار که آنها کم توان ذهنی بودند، انگار نه انگار که آلبوم 85 و دنیا دیگه مثل تو نداره اش سه سال پیش به بازار آمده بود...
قهر بنیامین!
بعد از آهنگ اول بنیامین با حالت طنزی گفت خب دیگه! مثل اینکه خسته شدید من دیگه میرم! بچه ها یک صدا فریاد می زدند که نه! نرو! و بنیامین ادامه داد: آخه شما اولش گفتید همه با من می خونید ولی هیچ کدومتون همراهی نکردید. خیلی کم...! بچه ها داد می زدند دوباره! دوباره! بنیامین گفت: دوباره؟ من تا حالا این آهنگ دوباره رو جایی نشنیدم!
5 ترانه هدیه به کودکان کم توان ذهنی
بعد از دنیا دیگه مثل تو نداره، عاشق شدم و تنگ غروب اجرا شدند. حین اجرای برنامه بنیامین از بچه ها خواست تا آهنگ های درخواستی شان را بگویند. یکی از آنها را بلند کرد تا ترانه ی مورد علاقه اش را بخواند. آن کودک خیلی جدی گفت بنیامین بخون! و سالن از خنده ی حاضران منفجر شد! یکی از بچه ها می گفت یه ترانه ی خارجی بخون ! بنیامین هم ابتدا لکنت و سپس ترانه ی آی تو را از آلبوم جدیدش اجرا کرد و به دانش آموزی که کار خارجی سفارش داده بود گفت اینم یه آهنگ خارجی قشنگ برای تو! و بعد از یک استراحت کوتاه به درخواست بچه ها و مدیر مدرسه یک بار دیگر دنیا دیگه مثل تو نداره اجرا شد و بعد از اجرای 5 ترانه مدیر مدیر مدرسه به بنیامین و آقای رجب پور و سایر اعضای گروه یک تقدیرنامه همراه با یک هدیه (به نظر می رسید یک کیف صنایع دستی باشد) داد و در نهایت ابتدا بنیامین، بعد بچه ها و آخر از همه هم ما! سالن را ترک کردیم.
شما عکس و امضا گرفتید؟
تعدادی از مادران جلوی در تجمع کرده بودند. یکی از آنها کتابش را نشان داد که بنیامین برایش امضا کرده بود و ما همین طور مات ماندیم که چرا از قافله عقب مانده ایم و حتی یک امضا هم نگرفته ایم! می گفت من خودم از بنیامین اجازه گرفتم، گفت اشکالی نداره عکس بگیرم ولی این خانم ناظمه نذاشت! باید هر طور شده یه عکسم بگیرم این جوری دخترم باور نمی کنه که بنیامین رو دیدم!
در انتظار بنیامین...
چند دقیقه ای جلوی در ایستادیم تا بنیامین که برای استراحت به دفتر مدیر رفته بود به حیاط مدرسه آمد و جلوی دوربین «نسیم حشمتی» عکاسشان ایستاد و با تعدادی از بچه ها عکس یادگاری گرفت. ما هم از فرصت استفاده کردیم و چند تایی عکس از بنیامین انداختیم! حین عکاسی بنیامین به ما گفت: خواهش می کنم فیلم نگیرید... ما هم به او اطمینان دادیم که فقط عکس گرفته ایم! البته از خدا که پنهان نیست از شما چه پنهون! چند دقیقه ای فیلم هم از امضا دادن بنیامین گرفته بودیم! اما وقتی دیدیم بنیامین خودش هم راضی نیست فیلم بگیریم خدا شاهد است که هر چه فیلم گرفته بودیم پاک کردیم! گفتیم حتما دلیلی دارد که ما نمی دانیم. کمی آن طرف تر یک پیرزنی نشسته بود که گویا مادربزرگ یکی از بچه ها بود. آلبوم بنیامین را دست من دید (آماده کرده بودم تا بنیامین داخلش را برایم امضا کند) و با شور خاصی عکسش را نگاه کرد و گفت: خدا حفظش کنه. چه پسر ماهیه... انشاالله که خوشبخت و موفق بشه. دل این بچه ها رو شاد کرد خدا دلشو شاد کنه. خیر ببینه... و همین طور پشت سر هم بنیامین را دعا می کرد.... اولیای دیگر هم تا توانستند او را دعا کردند. بعد هم یکسری آمار از آلبوم جدید بنیامین از ما گرفتند که کی منشر شده؟ قیمتش چنده؟ قشنگه یا نه؟ و ما هم تا توانستیم برای آلبوم استثنائی و جذاب 88 تبلیغ کردیم! خدا از ما راضی نباشد حتی اگر یک کلمه ی اغراق آمیز به زبان آورده باشیم. فقط سعی کردیم حس زیبایی که از شنیدن آلبوم 88 داشتیم را به آنها منتقل کنیم.
بنیامین رفت، ما هم...
ساعت از 12 گذشته بود که موفق شدیم از بنیامین امضا بگیریم. او هم که کاملا مشخص بود حسابی خسته شده به دفتر مدیر مدرسه بازگشت و ما هم 10 – 15 دقیقه بعد مدرسه ی «ساریخانی» را ترک کردیم....
کلام آخر
بدون شک خاطره ی این روز قشنگ تا ابد در ذهن ما و همه ی کودکان مدرسه ی «ساریخانی» باقی خواهد ماند. بنیامین هنرمند بزرگی است. کسی که بزرگی اش با شاد کردن دل بچه های کم توان «کوچک» نمی شود. بدون شک بنیامین انسان شریفی است و پاداش شرافتش را هم خواهد دید. بی دلیل نیست که بعضی ها مانند بنیامین سرشار از موج مثبت اند و انرژی مثبت شان را به دیگران منتقل می کنند. بی خود نیست که یک نفر «بنیامین» می شود و شهرت و محبوبیتش تا این حد گسترده و همه گیر می شود. خداوند خوب می داند که نعمت هایش را چگونه و بین چه مردمانی توزیع کند... خدا تا وقتی لیاقت چیزی را در بنده اش نبیند او را بهره مند نمی کند. بنیامین هنرمندی است که لایق دوست داشتن و محبوب بودن است. امروز شادی دل بچه های مدرسه «ساریخانی» ، دلخوشی معلمان زحمت کش و از جان گذشته ی مدرسه، دعای خیر اولیا و به یادگار گذاشتن یک روز پرخاطره و زیبا برای همه ی ما که در آن جشن حضور داشتیم؛ چراغی شد برای راهی که بنیامین از این پس خواهد پیمود...
همین مطلب در موسیقی ما
کلمات کلیدی :